گر چه از دوري اين فاصله ها مايوسم / از همين فاصله دور تو را ميبوسم
+++++++++++++++++++++++
گرچه يوسف راعزيز مصر با دُرهم خريد
من تو را با نقد جان و دل خريدارم عزيز
+++++++++++++++++++++++
نميدانم چرا بيمارم امشب / سکوتي خفته در گفتارم امشب / غم اشک دلم آهسته ميگفت / پريشان از فراق يارم امشب
+++++++++++++++++++++++
به کدامين شهر نگاهت بخشم دل بي تابم را / تو تمناي دلي هر شب و هر خوابم را
+++++++++++++++++++++++
تو را در مثنوي پيدا نکردم / حضوري ديگري پيدا نکردم / سرودم هر غزل تنها بودي / برايت ثانوي پيدا نکردم
+++++++++++++++++++++++
رفتي و نديدي که چه محشر کردم / با اشک ، تمام کوچه را تر کردم
وقتي که شکست بغض تنهايي من ، وابستگي ام را به تو باور کردم.
+++++++++++++++++++++++
چنان که از قفس هم دو ياکريم به هم / از آن دو پنجره ما خيره ميشديم به هم
به هم شبيه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج / چونان دو نيمه ي سيب که هر دو نيم به هم .
+++++++++++++++++++++++
چون زلف توام جانا ، در عين پريشاني / من چشم تو را مانم ، تو اشک مرا ماني / من خاکم و من گردم ، من اشک و من دردم / تو مهري و تو نوري ، تو عشقي و در جاني .
+++++++++++++++++++++++
عشق خالي بودن از معيارهاست / يا گذشتن از کنار سارهاست
عشق آتش بس ندارد جان من / آنکه آتش ميزند بر قلبهاست
+++++++++++++++++++++++
از اين به بعد من از دوست شر نخواهم ديد / سفر به خير تو را من دگر نخواهم ديد
دگر براي کسي درد دل نخواهم کرد / دگر ز دست خودم دردسر نخواهم چيد
+++++++++++++++++++++++
هر آنچه خواستم نيامد به دست / چون که بيگانه بودم به اين دنياي پست
پي آب بودم کوزه به دست / چون که آب يافتم ، کوزه شکست
+++++++++++++++++++++++
ياد تو چنديست که مهمانم شده / خاطراتت آفت جانم شده
هر چه ميگويم سخن از ياد توست / در سکوت من فقط فرياد توست
+++++++++++++++++++++++
سوداي تو را بهان هاي بس باشد
مدهوش تو را ترانه اي بس باشد
در کشتن ما چه ميزني تيغ جفا
ما رار سر تازيانه اي بس باشد
+++++++++++++++++++++++
تا تويي در خاطرم با ديگران بيگانه ام
با خيالت همنشين ، با دوريت ديوانه ام
+++++++++++++++++++++++
با چرخش روزگار هم درگيرم / انگار گره خورده به تو تقديرم / من شاعر حرف هاي اين دل هستم / يادت نرود! بدون تو من زنده نيستم
+++++++++++++++++++++++
عاشقان شمعندو ما پروانه / بي دلان گنجندو ما ويرانه ايم ويرانه / برنگرد روي ما جز سوي يار / در هواي دوستان ديوانه ايم ديوانه
+++++++++++++++++++++++
بيا تا من و تو جانانه باشيم / يکي شمع و يکي پروانه باشيم / به پاي سايه هاي گل نشينيم / دعاي برهم کنيم تا زنده باشيم
+++++++++++++++++++++++
شب است و در سکوت شب نشسته ام به خاطرت / و دلخوشم به اين دلي که بسته ام به خاطرت / ببين چگونه مهربان طلسم کرده اي مرا / که از تمام قبله ها گسسته ام به خاطرت .
+++++++++++++++++++++++
بس که دلتنگم اگر گريه کنم ميگويند / قطره اي قصد نشان دادن دريا دارد .
+++++++++++++++++++++++
اول رخ به ما نبايست نمود / تا آتش ما جاي دگر گردد دود / اکنون که نمودي و ربودي دل ما / ناچار تو را دلبر ما بايد بود .
+++++++++++++++++++++++
ترسم انروز بيايي که نباشد جسدم،کوزه گر کوزه بسازد ز خاک جسدم،لب ان کوزه بسازد ز خاک لب من،بي خبر لب بگزاري به لبان جسدم!